پس از باران

ساخت وبلاگ
جمله‌ی "بابت اینکه اینجا انقدر سوت و کور شده خیلی ناراحتم. ولی چرا براش کاری نمی‌کنم؟" رو تعمیم بدید به کل زندگی این کاربر عزیز.سلام :)پر واضحه الان تا قبل افطار یه کار لپ تاپی عجله‌ای دارم ولی به جای اینکه برم سراغش بعد هزار سال فیلم یاد اینجا کرد :| پس بذارید مقاومت نکنم برم سراغش و بعداً بیام اینجا سر فرصت برم منبر. میام حتما. قول انگشتی. هزار بار محتوای این پست رو توی ذهنم نوشته بودم به خدا ولی اینکه بیام تایپ کنم نمی‌دونم چرا نشد :( راستی سال نوتون مبارک. قسمت شد اولین پست سال جدید شب 23 ماه رمضون باشه و یادم باشه امشب اگر سعادت شد و در مراسم بودم براتون از خدا مقدرات نیکو آرزو کنم. شما هم اگر یادتان ماند و باران گرفت و این حرفا... آره خلاصه :)برچسب‌ها: همین حوالی پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 4 تاريخ : جمعه 17 فروردين 1403 ساعت: 1:41

اهل کاشانم ...اما شهر من کاشان نیستشهر من گم شده استمن با تاب، من با تبخانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام HOME| EMAIL| PROFILE DESIGNER MARYam آمار پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 25 تاريخ : سه شنبه 19 دی 1402 ساعت: 1:05

برای اولین بار در زندگیم توی پارتی‌ام... یه پارتی واقعی :))) با سیس خانم دکتری و کت شلوار و روسری ابریشمی با امین نشستیم بین کلی آدم که توی هم می‌لولن و می‌رقصن، چای نیمه‌شب مون رو می‌نوشیم :)) واقعا که حضورم چنین جایی مضحکه. قیافه دیجی و فیلم‌بردار به من که میرسن دیدنیه :/شاید یه ویدئو اضافه کردم ببینید اوضاع چه ریختیه و چقدر به گروه خونیم نمیخوره :)+ آپدیت ساعت دو نیمه شب: چند تا چالش اجرا کردیم و بدی هم نبود. فینگر فودها هم خوشمزه‌ان و خلاصه وارد فاز جدیدی شدیم که گوش شیطوون کر داره خوش میگذره :))) پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 23 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 20:51

مدارس کاشان امروز و فردا تعطیله. البته من پنجشنبه کلاس دارم و تعطیلی امروز فرقی به حالم نداشت. فقط یه دونه کلاس خصوصی قرار بود توی مدرسه هماهنگ کنیم که خب فعلا کنسل شد و مشاور مدرسه تماس گرفت که چیکار کنیم و گفتمش من خونه برای تدریس نمیرم. و اون گفت میدونم. به والدینشم گفتم و گفتن عیبی نداره توی هتل کلاس رو برگزار می‌کنیم. بله دوستان ملت اینطوری‌ان :)))) و احتمالا بره واسه فردا دیگه. در حال حاضر قرمه سبزی داره لوود میشه. تخم‌مرغ‌ها رو برای کیک سیب و دارچین گذاشتم بیرون که با محیط هم‌دما بشه. و خودم با یه لیوان چای هل‌دار پای لپ تاپ دارم به بارگزاری داروی سلکوسیب فکر می‌کنم و همزمان از این آهنگ لذت می‌برم.برچسب‌ها: همین حوالی پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 29 تاريخ : چهارشنبه 15 آذر 1402 ساعت: 20:51

عاشق این ساعت از روزم. ناهار آماده‌س و برنج داره آسه آسه دم می‌کشه. چای هل و دارچین هم همینطور. یه بوی گرم و نرمی پیچیده توی خونه و آفتاب کم‌جونی که به زور تا لب پنجره خودش رو کشونده بالا. امین حدودای ساعت دو می‌رسه و من... بعد از کلاس ریاضی اول صبح و درس دادن توابع همانی و کلی بدو بدو بعدش تا برگشتن به خونه و تدارک ناهار و شستن هزاران ظرفی که عادتمه موقع آشپزی کثیف کنم، حالا آخیش گویان با یه خرمالو اومدم نشستم پای‌ لپ‌تاپ... تا بیست دقیقه خودم رو پرت کنم توی دنیای فرندز.+ توی تایم رفت و آمد به مدرسه اگه پیاده باشم، خیلی پیش میاد که توی ذهنم موقع قدم زدن به این فکر کنم که بیام اینجا چی بنویسم... اتفاقا به صورت بالقوه نوت‌های خوبی هم از کار در میاد اما بعد نمی‌دونم چرا بالفعل نمیشه و همونجا باقی می‌مونه. به نظر چاره‌ش پیاده‌رویه. باید بیشتر راه برم. و دومی خوندن! کم می‌‌خونم جدیدا... مشغله‌ها زیادن... اما به خوندن یه کتابی مثل کلیدر احتیاج دارم. اساساً یه نوشته‌ای از محمود دولت آبادی... حالا که دقت می‌کنم بابت تعهدی که به یه سری از نویسندگان و سریال‌ها دارم واقعا باید ازم تقدیر بشه :)))برچسب‌ها: همین حوالی پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 27 تاريخ : يکشنبه 5 آذر 1402 ساعت: 18:13

صبح که داشتم خودم رو می‌کشوندم مدرسه! می‌گفتم دووم بیار... بعد از ظهر پفک داریم و فرندز... حالا شنیدن خبر رفتن چندلر... اعماق قلبم درد گرفت از این خبر... گرچه می‌تونستم حدس بزنم زودتر از بقیه از دست میره اما بازم زود و ناگهانی بود. بچه‌های کلاس دارن امتحان میدن و من نمی‌دونم می‌تونم تا آخر کلاس حرفی نزنم یا لب و لوچه آویزونم لو میده چقدر غمگینم... .


برچسب‌ها: درد داشت

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 28 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 18:16

دقت کردم چندتا پست اخیرم همش درباره مرگ و میره. چه تلخ شدم و خودم خبر نداشتم! برچسب‌ها: از رنجی که می‌بریم + تاريخ یکشنبه هفتم آبان ۱۴۰۲ساعت 11:52 | مریم | اهل کاشانم ...اما شهر من کاشان نیستشهر من گم شده استمن با تاب، من با تبخانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 29 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 18:16

امروز رو خونه تنها بودم. معمولا وقتی امین فول تایم سرکاره میرم خونه پدری. ولی امروز بعد از ظهر یه جلسه با استاد کاناداییم داشتم، موندم اینجا که آرومتره و بعد قرار شد یه فایلی برام بفرسته که بخونمش و ادیت کنم اما تا الان هر چی منتظر موندم نفرستاد. از طرفی حس و حال کشوندن لپ تاپ رو تا خونه نداشتم. و قرار شد شب رو همین جا بمونم. توی این فاصله چند قسمت فرندز دیدم و دست بر قضا قسمت‌هایی بود که چندلر خیلی طفلکی بود. سعی می‌کردم به مرگش فکر نکنم اما خب واقعیت اینه که حس می‌کنم یکی از دوستام رو از دست دادم چون فرندز برای من بهترین سریال تمام دوران‌هاست و چندلر بهترین کارکتر!جلسه امروز خوب بود، استادام ارتباط خوبی باهام دارند، با وجود حدود پنجاه بار مریم جون خطاب شدنم توی جلسه بازم معذبم. و نمی‌دونم چرا نمی‌تونم هیچ وقت با یه استاد یا معلم رفیق بشم. در حالی که خودم در مقام تدریس اینطوری نیستم و توی مدرسه هم باز منم که معذبم :))) با وجود تیپ‌های گاهی عجیب غریب پارسالم امسال سعی می‌کنم رسمی‌تر لباس بپوشم و با تنوع کمتر. مانتو بادمجونی و شلوار و مقنعه مشکی. چند روز پیش کفشای مشکیم اذیتم می‌کرد و برای چند ساعت ایستادن پای تخته راحت نبود. کتونی کرم پوشیدم و طبیعتا با شلوار مشکی دیگه اوکی نبود. این شد که شلوار کتون کرم هم پوشیدم و همین کافی بود که تا وارد مدرسه شدم بچه‌ها شیطنت کنن. توی حیاط یکی داااااد زد. خوشگله شماره بدم؟ من :/ خیلی معذب‌طور اومدم توی دفتر. متاسفانه دبیرهای پنجشنبه‌ها هم همه آقا هستن! گوش تا گوش دفتر مرد نشسته بود. با خجالت سلام کردم و بدتر اینکه بعضیاشون سالها پیش دبیر خودمم بودند. یهو یکیشون گفت به‌به رییس جدول ضرب کاشون تشریف آوردن و همه زدن زیر خنده. بعد یکی از دبیره پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 35 تاريخ : دوشنبه 15 آبان 1402 ساعت: 18:16

اهل کاشانم ...اما شهر من کاشان نیستشهر من گم شده استمن با تاب، من با تبخانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام HOME| EMAIL| PROFILE DESIGNER MARYam آمار پس از باران...ادامه مطلب
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 31 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 16:19

قبل از خواب، یه لحظه توییتر رو نگاه کردم و چشمم روی قتل فجیع داریوش مهرجویی خشک شد! تند تند اخبارو بررسی کردم و صحت داشت. تا خود همین الان کابوس می‌دیدم، فکر دخترش که وقتی اومده خونه با چه صحنه‌ای رو برو شده از سرم بیرون نمیره... این پیرمرد چیکار کرده بود مگه؟ :(


برچسب‌ها: درد داشت

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 38 تاريخ : چهارشنبه 26 مهر 1402 ساعت: 16:19