پس از باران

متن مرتبط با «تغییر» در سایت پس از باران نوشته شده است

باید تغییر رویه بدم

  • دقت کردم چندتا پست اخیرم همش درباره مرگ و میره. چه تلخ شدم و خودم خبر نداشتم! برچسب‌ها: از رنجی که می‌بریم + تاريخ یکشنبه هفتم آبان ۱۴۰۲ساعت 11:52 | مریم | اهل کاشانم ...اما شهر من کاشان نیستشهر من گم شده استمن با تاب، من با تبخانه‌ای در طرف دیگر شب ساخته‌ام بخوانید, ...ادامه مطلب

  • گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را ...

  • ساعت 11:08 دقیقه صبحه. میدون پانزده خرداد ایستادم. یه قرار ملاقات دارم که امید آنچنانی بهش ندارم. یعنی خدا رو شکر توی این مملکت کلا امیدی به هیچی ندارم دیگه. صبح رو با اسمس واریزی شروع کردم که بابت تدریس این مدت ریاضی بود. مبلغش جوری بود که اگه به گدا می‌دادی هم پرت می‌کرد توی صورتت. اسمس داده بودم به مدیر مدرسه که بابت چند جلسه؟ و از اونجایی که مدل صحبتم با خوشرویی و خنده‌ها و تعارف‌های الکی همیشه‌‌م فرق داشت، فوری مهربون شده بود که علی‌الحسابه عزیزم!! ساعات دقیقتون رو نمیدونستم عزیزم! عزیزم و کوفت! خون خونمو می‌خورد ولی نمی‌دونستم چی بگم. براش نوشتم اوکی. من ساعات رو یادداشت کردم، چهارشنبه حضوری باهاتون صحبت می‌کنم. حداقل تویی که از الان به من میگی سال دیگه تمام وقتت برای ما. یه جوری باید پرداخت کنی که روت بشه به طرف بگی بازم بیا. اونم از شهریور تا الان که تورم خدا تومن شده، اینجوری پول دادن نوبره. دلم می‌خواست بگم دیگه نمیام. اما خب میدونم به بچه‌ها میگن پولکی بود. گرچه اینم مهم نیست. با دبیر زیست مدرسه صحبت کردم و گفت اگه الان میخ رو محکم کوبیدی کوبیدی! وگرنه اینا پول بده نیستن. خلاصه حالم از سیستمی که توش زحمت می‌کشی و تهش هیچی به هیچی خرابه واقعا. امیدوارم چهارشنبه بتونم حرفمو بزنم. داشتم می‌گفتم ساعت 11:08 وسط خیابون منتظر بودم. مستاصل و ناامید... از تمام درهایی که باز نمیشن. از ادامه زندگی توی جایی که تمام انگیزه‌هامو داره می‌گیره. از کارایی که مجبورم به انجامشون. سر می‌چرخونم ببینم اتوبوس کی میاد. تابلوی بالای میدون بزرگ نوشته: گر تو نمی‌پسندی تغییر ده قضا را... از اون موقع دارم با خودم تکرارش می‌کنم. حتی توی اون قرار ملاقات... انگار حرفایی که به یارو می‌زدم مخاطبش خ, ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها