میگم: هر شب ستارهای به زمین میکشند و باز این آسمان غم زده غرق ستارههاست! :)
امروز که ساعت 3 توی دانشگاه به مناسب 16 آذر سخنرانی بود. گفتم که نمیرم. اونم با این همه کار... از صبح دوستم زنگ میزد و میگفتم که نمیام. و اونم میگفت تو نری منم نمیام. ساعت 2:30 با پخش آهنگ، دیدم حقیقتاً نمیتونم!!! :) یکی از دلایلی که پلیتکنیک رو دوست داشتم جو سیاسی باحالش بود... الان چی شده که انقدر بیتفاوت شدم! هیچی دیگه... زنگ زدم و گفتم میاااااااااااام... بیخیال هم ورک و درس.. توی آمفی جا نبود و رو زمین نشستیم.
خوشحالم که رفتم! از اینکه هنوزم علایق چند سال پیشم رو دارم خیلی خوشحالم. اعتراف میکنم نمیتونم به سی یا ست بیتفاوت باشم و اگر علوم سیاسیای چیزی خونده بودم حتما دلم میخواست نماینده مجلس بشم D: هر چند مورد داشتیم با مهندسی راه و ساختمان هشت سال رئیس جمهور بوده :) جدیداً دارم از فاز آکادمیک میزنم بیرون. یعنی به هر شغلی فکر میکنم غیر از تدریس :))) خدا رو شکر مامانم اینجا رو نمیخونه. خداییش باحالهها. یه لحظه فکر کنید مثلا وزیر یا نماینده مجلس باشی ;) همین الان این فکر رو تو اتاق به اشتراک گذاشتم و مهشید - هم اتاقیم- گفت که بهم رای میده! و اون یکی هم اتاقیم گفت که تو قابلیتشو داری! و با چادرتو و روسریهات همین الانشم تیپت همونجوریه D:
والت دیزنی میگه "وقتی بچه بودیم مدام رویای این که وقتی بزرگ شدیم چه کار میکنیم را با دیگران شریک میشدیم. هرگز این خصلت را از دست ندهید. زندگیتان را در شگفتی و انتظار رویاهایتان بگذرانید. وقتی به یکی رسیدید – فراموش نکنید رویاهای دیگری بسازید.
مهمتر از همه آنکه – رویاهای بزرگ بسازید. شما موجودی نامحدود هستید پس چرا چیزهای معمولی و کسالتبار را بپذیرید؟ همه چیز برای شما ممکن است – با این آگاهی زندگی کنید و اجازه دهید الهام بخش شما باشد که جسورانهتر، بزرگتر و بهتر رویا بسازید. و بدانید "اگر میتوانید رویایش را داشته باشید آن کار، شدنی است". اینو از قول والت دیزنی نوشتم که پس فردا اگه هر چی تو زندگیم خواستم نشد بدونم یقه کی رو بگیرم :)))))))))))
برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 172