تو مثل من رویات رو می‌بافی

ساخت وبلاگ

صحبت از پژمردن يک برگ نيست
واي! جنگل را بيابان می‌کنند
دست خون آلود را در پيش چشم خلق پنهان می‌کنند
هيچ حيوانی به حيوانی نمی‌دارد روا
آنچه اين نامردمان با جان انسان می‌کنند
در کويری سوت و کور
در ميان مردمي با اين مصيبت‌ها صبور
صحبت از مرگ محبت، مرگ عشق
گفتگو از مرگ انسانيت است...

فریدون مشیری

می‌گفت قدیم وقتی یکی رو به خاک می‌سپردن کسبه بازار، کرکره مغازه رو به حالت نیمه تعطیل درمیاوردن. برای ماجراهای این چند روز اخیر دیدم چیزی ننویسم و کرکره رو بدم پایین، سنگین‌ترم. و حالا هم همان‌ها که فریدون مشیری گفت. چند خطی از شعر را پیچ اسفند گذاشته بود و در نهایت نوشته بود "اما؛ همیشه در پی اسفند هنگامه طلوع بهار است." زیر لب همین رو زمزمه می‌کردم و با خودم گفتم تفالی هم به حافظ بزنم. غزلی آمد که در یک بیت گفته بود: "چه جورها که کشیدند بلبلان از دی/ به بوی آن‌که دگر نوبهار بازآید". تفسیر خودم آمدن فریادرس است. تفسیرگر خوش‌بین سایت فال هم وعده‌های خوش داده بود که همه چیز بهتر خواهد شد. بهتر خواهد شد؟ بگذارید انرژی منفی ندهیم و با خیال خوش بهبودی اوضاع جهان پیش برویم. یک بار هم پیش پیش غصه روزهای نیامده رو نخوریم. شخصا روزهای سختی رو گذروندم و می‌دونم روزهای سختی هم در ادامه دارم. اما لحظات خوب نخواهم داشت؟ قطعا خواهم داشت. خواهیم داشت. به قول استاد سخن سعدی "درشتی و نرمی به هم در به است/ چو فاصد که جراح و مرهم نه است." مثل جراحی که هم زخم می‌زند و هم درمان می‌کند، لحظات تلخی و شادی همه ما درهم آمیخته است. پس بیاید دنبال نقاط روشن باشیم. اینجوری حالمون بهتره.

پاراگراف بالا رو یه جوری نوشتم انگار سرکلاس انشام و برای اینکه دبیر بهم نمره بهتری بده با کلی تلمیح و اشاره به شعر و اینا خودم رو کُشتم که آرایه ادبی توی متن بگنجونم و مصنوعی شده :))) ولی واقعیتش اینه که شعرها جزیی از زندگی منند که اگه نبودن زندگی چیزی کم داشت. کارهای آخر شهریورم زیادن. باید یه پروژه‌ای تحویل بدم. یه چهارشنبه طوفانی هم دارم که امیدوارم خوب پیش بره. چهارشنبه قبل که نشد بشه! این هفته به امید خدا حتما انجامش میدم. یه پروسه‌ای هم هست که در راه خدا انجامش میدم :))) حالا البته کار خیری نیست ولی حضور من هر روز دو سه ساعتی لازمه که اگه شرایط خوب پیش بره انشالله تا آخر صفر یه بخشی‌ش انجام میشه. برام دعا کنید بیام بهتون بگم از پس این همه کار براومدم. خدایا! خدایا! [اون ایموجی قدیمی یاهو که دستاش رو بالاست و از خدا خواهش می‌کنه ... آها پیداش کردم] همون!

عنوان هم از این آهنگ که دوستش دارم.


برچسب‌ها: همین حوالی

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 121 تاريخ : جمعه 1 مهر 1401 ساعت: 4:10