کلی برای پایاننامه عقب هستم و تقریبا آزمایشگاه و دوندگی تستها و علافیهای بینش پشت در اتاق اساتید و مسئولین دانشگاه و آزمایشگاه، تمام وقتم را میگیرد و وقتی برمیگردم خوابگاه واقعا حال تکان خودن ندارم. و به این فکر میکنم کاش خزنده بودم :) اما با اینکه امروز یکی از پنجشنبههای شلوغم است که تا شب کلی برایش برنامه ریختهام، دلم نیامد از دیشب نگویم. از جشن فراغت از تحصیل (البته زودتر از موعد، ما هنوز دفاع نکردهایم!). از تمام حسهای خوب دیشب؛ از فریاد زدن این آهنگ
ما تکنیکی هستیم، پلیتکنیکی هستیم
اینیم، آنیم، چنینیم و چنانیم
ما تکنیکیها سرور و سالار جهانیم
از شیر نترسیم که خود شیر ژیانیم D:
از خواندن دسته جمعی آهنگ من تو رو دوست دارمت محمد علیزاده... از پرت کردن دسته جمعی کلاهها و جیغ زدنها. از سوگندنامه مهندسی. من به عنوان یک مهندس در محضر پروردگار مهربان سوگند یاد میکنم و با تکیه بر وجدان و شرافت انسانی خویش تعهد میکنم از علم خویش جز در راه مشروع و شرافتمندانه استفاده ننموده، زندگی و پیشه خود را با قواعد مهندسی و قوانین عالی بشریت منطبق سازم. خدمت را برتر از درآمد و مصالح عمومی و آبروی حرفهای را برتر از منافع شخصی قرار دهم و برای سرافرازی میهنم تلاش کنم.
از سخنرانی دکتر صراف، از بوسیدن پرچم پلیتکنیک، از حرف زدن عاشقانهاش در مورد دانشگاه صنعتی امیرکبیر، از غزلی که از سعدی به پلیتکنیک تقدیم کرد. گفت 18 نفر از نزدیکترین آدمهای زندگیاش اینجا درس خواندند. از اینکه گفت چه ایران بودید چه خارج از ایران؛ با عشق و افتخار بگویید که توی دارالفنون درس خواندهایم. (پلیتکنیک = مجموعهای از فنها) از عکس گرفتن کنار مجسمه آقامون امیرکبیر :)))) از اینکه دیشب به بزرگترین آرزوی دوره نوجوانیام نزدیک شدم (نزدیک چون دست از طلب ندارم تا کام من برآید...) شب خوبی بود؛ جای خیلیها خالی بود کنارم...
مرسی خدا! بابت همه اتفاقهای خوب و اینکه خودت سختیهای مسیر را میدانی و کنارم بودی؛ اینکه تا اینجا آمدنم فقط و فقط لطف خودت بوده و نه لیاقت من. از شرایط فعلی هم خبر داری؛ جان مریم بقیه مسیر را هم همینجوری کمک کن :) که درازست ره مقصد و من نوسفرم...
برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 273