تا من دفاع کنم خودم که هیچی شماها هم پیر میشید D:

ساخت وبلاگ

کاش میشد یه بشکه اسید سولفوریک قوی سفارش بدم دانشکده پلیمرو توش حل کنم :))))) لعنتیا به مدت یک ماه تمام در دانشکده رو بستن و رفتن!!! رسالتم که در مورد دانشکده پلیمر تموم میشد با شات گان میرفتم تمام مسئولین آموزشی دانشگاه رو به رگبار می‌بستم. تهشم خودم از طبقه 9 نساجی می‌پریدم پایین. البته با چتر! چون وقتی دانشکده پلیمر و مسئولین آموزش وجود نداشته باشن قطعا دنیا جای قشنگتری برای زندگی کردن میشه.

امروز تقریبا برای 20 نفر توی دانشگاه تهران مشکلمو گفتم. همه پاس دادن به هم. و نفر آخر که اپراتور دستگاه بود گفت من این کاری که شما میخواین رو تا حالا انجام ندادم. میترسم خرابش کنم. برو چهارراه ولیعصر دانشگاه امیرکبیر دانشکده پلیمر اونجا راهنماییت کنن. قیافه من رو تصور کنید که از درون عین دینامیت‌هایی که توی میگ میگ منفجر میشد بودم. با این وجود با خونسردی تمام لبخند زدم و گفتم امیرکبیر گورش کجا بود که کفنش باشه :)

باز خدا پدر این اجنبی‌های از خدا بی‌خبر رو بیامرزه. نور به قبر امواتشون بباره D: دو تا از پارامترهای Mark–Houwink اون پلیمر کوفتی من (که احتمالا در جریانش هستید مشخصاتش رو ندارم!) امروز با راهنمایی آقای Sebastian Bonardd پیدا شد. ضمن تشکر از researchgate به عنوان بهترین شبکه مجازی علمی!


برچسب‌ها: دانشجویی در پایتخت, دموکراسی تو روز روشن
پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 200 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت: 4:21