از میان دوندگی‌های امروز

ساخت وبلاگ

یک. آنالیزور دیشب از من شماره حساب بانک ملت خواست و گفت قرار است یکی از شاگردانش برایش پول بریزد. و اسمس بانکش فعال نیست. گفت تو شماره حسابت را بده. شماره را فرستادم. امروز عصر 250 تومان به حساب من واریز شد. اسمس را فوروارد کردم برای آنالیزور و پرسیدم درسته؟ جواب داد: "تولدت مبارک" یعنی اجازه می‌دهید به خاطر این سناریو و حرکتی که من را مجبور کرد شماره حساب بدهم، برایش بمیرم؟ شما باشید به سرتان نمی‌زند همین فردا بلیت بگیرید و ناگهانی بپرید توی خانه و با چشم‌هایی که شبیه ایموجی تلگرام دو تا قلب گنده هستند و با جیغ صدایش کنید و قربان قد و بالایش بروید. آگاهانه می‌دانم که نمی‌توانم برای هیچ کس به اندازه او دلتنگ شوم. دلتنگ او و ابروهای پیوسته‌ش که زیباترین منحنی جهان است و آرامش و اخلاق خوبش که همیشه به زندگی امیدوارترم می‌کند.

دو. امشب کوکوی سیب زمینی پختم. آنقدر خوشمزه که اعتراف می‌کنم همه‌ی کوکوهای قبل از آن سوتفاهم بودD: اعتماد به نفسم را مسخره نکنید؛ تشویقم کنید که مسیر آشپزی را ادامه بدهم. لااقل اگر ارشد نگرفتم دست خالی به خانه برنگردم :)

http://www.labkhandezendegi.com/uploads/microblog/2017/06/24/593e7392115f3y13.jpg

سه. می‌دانستید من تا چه اندازه شاتوت دوست دارم؟ جدا نمی‌دانستید؟ خوب از حالا توی ذهنتان داشته باشید بعد از هلو و هلوی اپیلاسیون شده (شلیل)، یکی از علاقه‌مندی‌های زندگی من شاتوت و به خصوص بستنی شاتوت است. این مساله را به یاد داشته باشید و هر وقت شاتوت خوردید بدانید آدم خوشبختی هستید چون دقیقا همان لحظه یک نفر هست که دوست دارد جای شما باشد :)

چهار. با وجود پایان‌نامه‌ای که هر روز بیشتر به در بسته می‌خورد، کارهایی که جلو نمی‌رود و بلاتکلیفی‌هایی که مثل یک ستاره دنباله‌دار خطی ممتد روی زندگی من به جای گذاشته، هنوز نقاط روشنی وجود دارد که پرانتز لب‌هایم را تا بی‌نهایت کش دهد و مردمک چشم‌هایم را براق‌تر کند. و این یعنی روزهای خوب در راهند. ایمان بیاوریم به آغاز فصل گرم ;-)


برچسب‌ها: لبخندهای کشدار, تهران در بعد از ظهر
پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 240 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت: 4:21