چشم‌ها را باید شست، جور دیگر باید دید

ساخت وبلاگ

امروز که یک سوال برنامه نویسی پرسید و حلش کردم حس غرور و پیروزی همه وجودم را گرفت. فهمیدم انتخاب‌هایمان هیچ وقت ما را از دوست داشتنی‌هامان جدا نخواهند کرد. من هنوز هم عاشق برنامه نویسی هستم. روال منطقی بهتر بگویم فوق منطقی الگوریتم‌ها که دستت را می‌گیرند و مستقیم میرسانند همان‌جایی که باید! حیرت انگیزست. اگر مسیرت غلط باشد ارور می‌دهد. باید debugش کنی و حتی اگر دهانت صاف‌تر از اسفالت خیابان هم شود مطمئنی تهش که برسی همه چیز درست است. زحمت‌هایت به هدر نرفته است.

اما در کار آزمایشگاهی دقیقا خلاف این امر مصداق دارد. اگر ماده و تجهیزات جور باشد، دهانت صاف نمی‌شود. با ترکیب چند ماده می‌توانی دانشمندطور بایستی و لبخند بزنی که فلان آزمایش را انجام داده‌ام. اما وقتی نتیجه را بررسی می‌کنی، وقتی به انتهای کار رسیدی، تازه می‌بینی، ای دل غافل! اصلا عکس آن نتیجه‌ای شده که انتظارش را داشتی. با این مقدمه علمی عرض کنم خدمتتان که بعضی رابطه‌ها هم مثل کارهای آزمایشگاهی است. گاهی تا تهش می‌روی و بعد می‌فهمی اشتباه کردی، غلط بوده! ادامه این مسیر دیگر توجیه ندارد و هزینه و تاوانی که برای جبران این اشتباه می‌دهی زیاد است. این روزها دنبال الگوریتمی برای رابطه‌هایم هستم. به لحاظ بهینه‌سازی مسیرهایی که مشکوک به عدم موفقیت هستند باید حذف شوند! نباید با چراغ‌های احساس، از تاریکی بی‌راهه‌ها کم کرد. راه روشن قطعا وجود دارد، راهی که قلبت را آرام کند، وسطش دغدغه نرسیدن به ته مسیر را نداشته باشی... راهی که اگر طی کردنش دهنت را هم صاف کرد آخرش بایستی، نفس تازه کنی و با افتخار و غرور بگویی می‌دانستم که می‌رسم!


برچسب‌ها: روزهای گم‌جشکی
پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 238 تاريخ : يکشنبه 8 مرداد 1396 ساعت: 4:21