بچهها عیدتون مبارک، لپ تاپم شفا گرفت :) و الان نت دارم. خوشحالم :) لپ تاپ بدون نت مثل یخچال ِ بدون برقه، مثل قرمه بیپیاز، مثل عروس بیجهاز. خب بریم سراغ این چند وقت... اگه از من بپرسید ماه رمضون خودتون رو چگونه گذرونید؟ عرضم به حضورتون در طول روز به شکل یک کوآلا خوابیدم و شبها مثل جغد بیدار بودم. و البته کار مفیدی نمیکردم. ولی جذابیت ماجرا اینه که با این سیستم با یه مرغ ازدواج کردم :) رو امین مثل سیندرلا فقط تا ساعت 12 شب میشه حساب کرد. از 12 به بعد چشاش کوچولو و کوچولوتر میشه و لو باتری میزنه. مثلا دیشب خونه ما بود. آنالیزور داشت برگههای امتحانی شاگرداش رو تصحیح میکرد و ما تصمیم داشتیم فیلم فروشنده رو نگاه کنیم.
جالبه قبلا تعریف سریال گیم اف ترونز رو کرده بودم و دو قسمت با هم نگاه کردیم. بهش گفتم فیلم ببینیم؟ گفت آره آره اون سریالتو هم که دو قسمتشو بیشتر بهم نشون ندادی. تنها تنها نگاهش کردی. گفتم باشه حالا بیا فروشنده رو ببینیم، اونم میبینیم. گفت باشه یادت باشه چرنوبیلم ببینیم حتما. گفتم باشه و فروشنده رو پلی کردم و آقا دقیقه 10 خوابش برد :| لپ تاپو محکم بستم و پوکر فیس نگاش کردم، بیدار نشد. گفتم اعتماد به نفستو دوست دارم، پیشنهاد سریال میده :| چشاش رو باز کرد گفت بعداً دوباره از اولش نگاه میکنیم، قول میدم و خوااااابید تا صبح که رفت سرکار!!! آنالیزور گفت این از ما بدتره ها! گفتم نه بابا فقط شبا زود میخوابه ولی صبح زود بیداره همیشه.
بعد ساعت یازده صبح از سرکار زنگ زده، خمیازه میکشه، میگم خسته شدی؟ میگه وااای من خیلی خوابم میاومد، امروز هم تعطیل بود خبری نبود، به بچهها گفتم حواستون باشه، رفتم یه گوشه دو ساعت خوابیدم.
من: سرکار خوابیدی؟ :|
اون: صدای خمیازه
من :|
بعد ناهار توی واتس اپ داشتیم حرف میزدیم که آخر چت من خوابم برد تا ساعت هفت :| زنگ زده میگه چیکار میکنی؟ با حفظ اعتماد به نفس گفتم هیچی! مشغول کارامم :) گفتم خوابیدی هم؟ گفتم یه کم! گفت 5 ساعت توی واتس اپ منتظر پیامت بودم! یه کم؟ :|
من: صدای خمیازه
اون: :|
و این چرخه تا ابد ادامه خواهد داشت.
پس از باران...برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 215