چرا از طلوع خورشید عصبانی نمیشی و از داغبودن چای شکایت نمیکنی؟ بجز اینه که تمام اینهارو بخشی از طبیعت محتوم و عادی دنیا میدونی؟ حالا چی میشه اگه بهت بگن تمام اون چیزی که بهت گذشته، با تمام جزئیات دردآورش و رنجهای مقدست، همه و همه فقط بخشی از طبیعت و نظم امور بوده، فقط قصهای بوده بغایت معمول که به اندازهی عمر این سیاره تکرار شده و همچنان در حال تکرار شدنه، رانندههای بیاحتیاط به هم میزنن، دستفروشای مترو کفشهاترو لگد میکنن، دوستانت دیر یا زود، نه بخاطر خصومت که فقط از روی بیاهمیتی، بیلحظهای درنگ در مواجه با دوراهیهای کمی سختتر از قبل، بین تو و آسایش محضشون دومیرو انتخاب میکنن، و آرزوهایی که ساکت در کنارت به سالهای باقیمونده از عمرت خیره میمونن، اگر همهی اینها تکراریترین قصهی دنیا باشه اونوقت شاید بشه بیگلایه به رانندههای بیاحتیاط، به دستفروشای مترو، به رفیق قدیمی و به همهی آرزوهای خاموش نگاه کرد همونطور که به طلوع خورشید نگاه میکنیم، و از کنار امر نامطلوب گذشت همونطور که از کنار منظرهی غروب عبور میکنیم و به سمت خونه میریم، وقتی اونقدر بزرگ بشیم که باور کنیم هیچکدوم اینها تسویهحساب شخصی دنیا با ما نیست، اونوقت شاید بشه خیر نبینیم و چایمونرو بخوریم، ناحق بشنویم و دودمونرو بگیریم، روزی به خوبی قبل نگذره و فیلم آخر شبمونرو تماشا کنیم، باید به خاطر سپرد که در همین دنیای بی سر و صاحب، کسانی هستن که فارغ از سر و صدای بیرون، درونی ثابتقدم و مطمئن دارن، دنیایی امن و بسیار دورتر از چیزی که در اینجا جاریه، همه چیز در حال تکراره، به قول مادربزرگ فقط حیف جونت، و گاهی هم حیف صمیمیتی که عشق نشد، و عشقی که هیچوقت مجال صمیمیت پیدا نکرد.
سبیدو
+ دکتر ص مدیر گروهمون گاهی برام موسیقی بیکلام میفرسته. بیهیچ توضیح و تفسیری. حتی هیچ وقت نظرمم دربارش نمیخواد. و خب منم نمیدونم در مورد موسیقی بیکلام باید چه نظری بدم. حتی نمیفهمم چه سازهایی توش به کار رفته! لایک میکنم و تمام. امروز که سکوت خوابگاه اونم غروب جمعه زیادی توی ذوق میزد، نشستم و آهنگاش رو گوش کردم و به این نتیجه رسیدم شاید دکتر ص هم بخشی از عمرش رو خوابگاهی بوده.
+ عنوان بعضی وقتا از آهنگاییه که گوش میدم و حالا :)
پس از باران...برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 173