کمی‌ دیرتر

ساخت وبلاگ

چند روزه که دهنمو بستم و خفه‌خون گرفتم که حرف نزنم که نگم هفت تا از بچه‌های پلی‌تکنیک رو توی اون پرواز کوفتی از دست دادیم. که نگم دو تا از دوستامون - نسیم و امیرحسین- از مهندسی پزشکی توی هوا تیکه تیکه شدند. که تلاش و خون دل خوردنشون برای یه زندگی بهتر یه جای بهتر به چی منجر شد. که آرش و پونه چقدر برای زندگی دو نفری‌شون برنامه داشتند. نه خون اینا رنگین‌تر از 57 نفری که توی کرمان زیر دست و پا له شدند نبود. عزیزتر از اتوبوس گنبد نبود. اما امروز... وای از امروز. چرا وقتی می‌دونید پدافندتون آماده باشه پرواز رو کنسل نکردید؟ چرا با جونشون بازی کردید؟ حالا این هیچی... خطای انسانی بود؟ برای امنیت بقیه بود؟ اصلا قسمتشون بود که  الکی کشته بشن! قبول... چرا دروغ گفتید؟؟ چرا خیانت می‌کنید به ملت. به خدا قسم اگه چهار تا خارجی توی پرواز نبود، اگه تصاویر ماهواره‌ای و رسانه‌های آزاد نبودند، ما همچنان در بهت و بی‌خبری فکر می‌کردیم نقص فنی باعث این ماجرا بوده، که علت حادثه استفاده از یه ایرلاین ارزون قیمت‌تر بوده که اعتبار چندانی نداشته. که بی‌بی‌‌سی و کوفت و زهرمار دارن دروغ میگن و رسانه‌های داخلی فقط برحقن. کجان داعیه‌داران امنیت که ببینن ما چقدر توی خاک خودمون بی‌دفاعیم؟ فقط خدا می‌دونه ماجرای پشت پرده سانچی‌ها و پلاسکوها رو... . امیدوارم دستتون به زودی رو بشه و ایمان دارم که اون روز خیلی دیر نیست.

+ عنوان کتابی که این روزها از سید مهدی شجاعی خواندم و به شدت توصیه‌اش می‌کنم.

+ عکس سمت راست، سر در دانشگاه امیرکبیره. که امروز ساعت 5 زیرش جمع می‌شویم تا از خدا برای امیرحسین‌ها و نسیم‌هامون آرامش ابدی طلب کنیم.

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 190 تاريخ : دوشنبه 19 اسفند 1398 ساعت: 23:46