دو روزی که گذشت با تقریب بالایی کاندید روزهای سخت و پردغدغهی ارشد بود. ذهنم پر از چرای بیجوابه و میشه گفت برای منی که عاشق درسم -و اگر جایی گفتم خسته شدم با عرض معذرت زر زدم فقط!- موندن سر دو راهیهای این شکلی زیادی طاقت فرساست. این دو روز چهره جدیدی از آدمهایی رو شناختم که فکر میکردم خیلی خفن باشند. آدمهایی که با همه روزمه قوی و دبدبه و کبکبهشون خیلی حقیرند؛ که برای رسیدن به هدفهاشون هیچ قانون و چارچوبی حالیشون نیست. خیلی راحت از حق بقیه میگذرن... اینکه قدرت دستت باشه و بتونی عادلانه رفتار کنی کار هر کسی نیست متاسفانه.
مشابه این برخوردها رو توی دوران تحصیل زیاد دیدم.. خیلی... چیزی که قبلتر براش گریه میکردم.. غصه میخوردم ولی حالا فقط به راوی ماجرا یه هه تحویل دادم و خندیدم. انتظار نداشت بخندم! گفت حق اعتراض وجود داره. گفتم اهمیتی نداره. برای محکمکاری راههای زیادی هست! گفت فلانی با این کارش یه دانشکده رو بهم ریخته و خودش رو برده زیر سوال! میتونست غیرملموستر این حرکت غیرمنصافه رو بزنه! با این حال همه چی به نفع توئه. اونه که حماقت کرده!
گفتم: خوشحالم که از روز اول هیچ وقت این آدم رو جدی نگرفتم. هیچ وقت برام شخصیت محترمی نبود و به قول امام صادق "سپاس خدایی را که دشمنان ما را از احمقها آفرید!"
گفت: ولی تو شخصیت محکمی داری. با اعتماد به نفس و جدی! گفتم جدی نیستم :) ولی پوستم کلفت شده. بذار هرچقدر که میخوان ضربههاشون رو بزنن، اما بخند، نذار فکر کنن که برنده میشن، این فکر، خودش پذیرش قطعی شکسته.
++ میدونید بچهها! واقعیتش من اونقدرها هم محکم نیستم. ولی مبارزه تازه شروع شده و من نمیخوام که کم بیارم. چون اگه جا بزنم 3 هیچ باختم. ولی اینجوری شاید بشه بازی رو به تساوی کشوند :) روزای سختی دارم. شاید یه روز نوشتمش... ولی همینقدر بگم که "از هر طرف که رفتم جز وحشتم نیفزود/ زنهار از این بیابان وین راه بینهایت". اما میشه خواهش کنم توی دعاهای افطار و سحرتون منم یاد کنید لطفا؟ به دعاها خیلی معتقدم. تنها چیزی که وقتی قدرتی نداری میشه بهش امیدوار بود که شرایط رو درست کنه و معمولا هم موفقتره دعاست! از هر کرانه تیر دعا کردهام روان/ باشد کز آن میانه یکی کارگر شود.
برچسب : نویسنده : baranm2a بازدید : 260