هنوز مانده به تقویمِ برگ ریز ولی تو نیستی و دلم چهار فصل پاییز است.. معصومه صابر+ یک روز میآیی که من دیگر دچارت نیستم (افشین یداللهی) دچار؟ قشنگترین کلمهای که در توصیف عشق میتوان گفت. مثلا اگر بگویند عشق را تعریف کنید چه خواهید گفت؟ میشود مثالهای خوبی زد. اما در تعریف تنها چیزی که به ذهن من میرسد همین است. اگر بخواهم مدل بحث پایاننامه تحلیل کنم. باید بگویم سپهری هم در هشت کتابش آورده " دچار یعنی عاشق / و فکر کن چه تنهاست اگر که ماهی کوچک دچار آبی دریای بیکران باشد" و تهش اضافه کنم این تعریف با نتایج ما همخوانی دارد. این جملهی افشین یداللهی اما نگرانم میکند. نکند یک روز بیایی که دیگر دچارت نباشم؟+ دلم بارون میخواد... جاده میخواد... مسافرت میخواد... جیغ زدن میخواد... پیادهروی توی انقلاب میخواد... چرخیدن تو فروشگاه فرهنگ میخواد... کتاب خریدن میخواد... خودکار رنگی میخواد... بستنی قیفیهای میدون ولیعصر رو میخواد... دلم یه استراحت طولانی بعد از ظهر روی تخت خوابگاه میخواد با غرق شدن توی کتابای مهشید هم اتاقی جدیدم! دلم شلوغ بازی با هم اتاقیای قبلیمو میخواد... دلم پانتومیم بازی کردن با همکلاسیامو میخواد... دلم کل کل کردن با نگهبان خوابگاه قبلی رو میخواد که بهم میگه کاشی بیوفا! دلم کاشان میخواد... یه دل سیر حرف زدن با سونیا... دلم میخواد چشامو ببندمو وقتی باز کردم این فشار 100مگا پاسکالی از قبلم برداشته شده باشه! برچسبها: مخاطبش گم شده, روزهای گمجشکی, تهران در بعد از ظهر پس از باران...