پس از باران

متن مرتبط با «خلوت دل» در سایت پس از باران نوشته شده است

آن شب قدری که گویند اهل خلوت امشب است

  • امروز یکم آبانه. زمان داره به سرعت برق و باد می‌گذره. یه فایل مزخرفی باید امروز تحویل می‌دادم که الان تحویلش دادم. حوزه آرایشی بهداشتی که متاسفانه هیچ وقت علاقه‌م نبوده. البته فعلا در حد یه فهرست بود و دو سه روزی بود استادم ازم خواسته بود. یعنی میخوام بگم کار خفنی نبود. پروژه دومم رو باید تا پایان هفته تحویل بدم (همون که بارها اینجا ازش نوشتم) هزار بار تا الان درخواست وقت اضافه کردم و واقعا نمی‌دونم چرا تنبلی می‌کنم و نمیرم سمتش. حس می‌کنم از پسش برنمیام :| (پیر شدم قدرت ریسک‌پذیریم کم شده) وگرنه من همون مریمم که در مورد هر کاری می‌گفتم وقتی بقیه تونستن یعنی با قدرت بشری ممکنه و منم حتما می‌تونم. الان ولی چرا اینطوری‌ام؟! نباید بذارم این حس نتونستن غالب بشه. لااقل الان که هزار و یک بدبختی شخصی، تحصیلی، خانوادگی، استاد راهنمایی (کتگوری جدیده :)) دارم وقت کم آوردن نیست. خلاصه با یه تفال به حضرت حافظ می‌خوام برم سر وقت پروژه جدید. معمولا یه شعر می‌خونم که مغزم رفرش بشه. الانم احتیاج دارم مزخرفات مربوط به تونر و رنگ مو و اینا از ذهنم بره بیرون تا جا برای مزخرفات بعدی باز بشه :))) پروژه جدید احتیاج به یه مهارت نویسندگی خوب داره. البته در حوزه مهندسی پزشکی. که همین الان حضرت حافظ دلم رو قرص کرد به اینکه "زاغ کلک من به نام ایزد چه عالی مشرب است" کلک معنای قلم میده. و خب این رو به فال نیک می‌گیریم. مرسی حافظ :). تصمیم دارم به نام ایزد یه چالش بیست و یک روزه برای خودم بذارم. یه عادتی رو نهادینه کنم. فعلا عادت به نوشتن هر روزه برای این پروژه و کارای بعدیم در دستور کارمه. یعنی باید عادت کنم ماتحتم رو بذارم زمین و چند ساعت یه گوشه بشینم و کار کنم. تنبلی اجازه بده میام این 21 روز از ماجرا, ...ادامه مطلب

  • ای دل اندر بند زلفش از پریشانی منال...

  • روز آرومیه. آفتاب کم‌رمق به زور تا وسط‌های فرش هال دستاش رو دراز کرده. بچه‌های کارمند طبقه بالا شال پیچ شده برای پیک‌نیک آماده شدند، همه چی بوی زندگی میده... نفس عمیق می‌کشم و برمیگردم به درون اندوهیگنم... به اینکه چرا غم‌ها انقدر عمیق‌تر از شادی‌هان؟ به ده روز سیاه و جهنمی‌ای فکر می‌کنم که گذشت...به شوک اون خبر بد که هنوز قلبم رو هزار تیکه می‌کنه، به پشت در اتاق عمل، به نتیجه‌ای که معلوم نیست چی باشه، به گریه‌ها و نذر و نیازها... به رنج‌‌ها و تنهایی‌ها. به فال دخترک فال فروش جلوی بیمارستان دی که گفت «بر جفای خار هجران صبر بلبل بایدش»... زیر لب میگم خدا رو شکر که تا همین جا هم گذشت و برای نتیجه توکل می‌کنم. چاره‌ دیگه‌ای نیست. و امید دارم به اون بالایی که هوامونو داره. به سیصد کیلومتر اون طرف‌تر فکر می‌کنم... به یار قامت بلندُم :) که لابد الان داره با اوس ممد حرف می‌زنه که پروژه ساختمونی قمصر عقبه، کجایی پس؟! و اوس ممد نق میزنه که مهندس سررررررده، برف میاد! به بابام که بربری گرفته، به مامانم که هنوز برای ناهار امروزش تصمیمی نگرفته و فکر می‌کنه زوده. به داداشم که حتما با غرغر رفته سرکلاس و طبق معمول از اینکه چرا باید حضوری درس بده شاکیه... دلم برای همه‌شون تنگ میشه. و برای خودم... که تصویرم توی اون خونه سال‌هاست شبیه مهمونه و عمیقا دلم می‌خواد برگردم بهش... شیر گرم می‌کنم. برنج ناهار رو خیس می‌کنم. و به مرغ‌ها نمک می‌زنم... به این فکر می‌کنم ما در رنج آفریده شدیم و مهارت زندگی همینه، غلبه بر رنج‌ها. امروز روز آرومیه. بچه‌ها کیک گرفتند که آخر هفته شیرین‌تر باشه. و من حالم خوبه. یعنی آرومم...‌ آرامش بعد از طوفان... اونطوری که خورشید لبخند می‌زنه و میگه پاشو و زندگیت ُ , ...ادامه مطلب

  • دلتنگی به وقت طهران

  • حاصل تلاش‌های این هفته برای انتخاب موضوعم به دو تا قرار هفته بعد خلاصه شد. پژوهشگاه پلیمر و دانشگاه شهید بهشتی. و یک کارگاه در دانشگاه تهران. چند لحظه پیش کف ِ نمازخانه خوابگاه دراز کشیده بودم و با نس, ...ادامه مطلب

  • از دلتنگی‌ها

  • وسط بالا پایین کردن‌های کتاب‌ها و پی‌دی‌اف‌ها برای تکمیل تدریس روز سه‌شنبه که برای اولین بار قرار است این مدل کلاس را تجربه کنم، کانال مرتضا برزگر را باز کردم و با این متن هوایی شدم. گفتم به اشتراک بگ, ...ادامه مطلب

  • پر نقش‌تر از فرش دلم بافته‌ای نیست...!

  • بی بی‌های ما پای دار قالی حرف‌هایی می‌زدند، می‌گفتند تار و پودی که زن آبستن و زائو ابزار زده باشد، شل و وارفته است. فرشی که پیرزن بافته باشد، گرم است و به درد خواب زمستان می‌خورد. فرش دختر مجرد، تیز ر, ...ادامه مطلب

  • دل بازیگوش من تازگیا بی‌تفاوت شده!

  • بعد لینکدین اینجوریه که هر روز یه نفر درخواست جوین شدن به شما رو میده و وقتی اکسپتش کردی میاد مینویسه متشکرم. اگر بنویسی خواهش میکنم میپرسه امکانش هست فرصت آشنایی بیشتر داشته باشم؟! اوایل بحث میکردم و, ...ادامه مطلب

  • اوست گرفته شهر ِ دل...

  • دلم می‌خواست شبی که می‌رفتی اتفاقِ ساده‌ای می‌افتاد راه را گم می‌کردی فاخته‌ای کوکو می‌کرد و کلیدی زنگار‌گرفته از آشیانهٔ خالی دُرناها به زمین می‌افتاد باران می‌گرفت بیدار می‌شدم بیدارت می‌کردم و ادامهٔ این خواب را تو تعریف می‌کردی...                                                       واهه آرمن, ...ادامه مطلب

  • آی نفس ... دل تو را هوس!

  • دست‌های توصبحی روشن‌اندصبح جمعه‌ی پاییزکه زیر ملافه‌ی سردی به موسیقی دوری گوش می‌کنم.                                                                                         شمس لنگرودی صبح جمعه‌ای که ببینی آهنگ رو برات فرستاده تا چه اندازه می‌تونه حال خوب کن باشه؟ انقدر با صدای بلند گوش دادم که نه تنها نسبت به امتحان فردا بی‌خیال شدم پرده تمپان گوشمم در آستانه پاره شدنه :))) یه همچین دیوونه‌های دوست داشتنی‌ی دارم :))) گفتم باهاتون به اشتراک بذارم ولی اگر مشغول کار مهمی هستید توصیه می‌کنم دانلودش نکنید چون دیگه نمیتونید ازش بگذرید D:برچسب‌ها: لبخندهای کشدار, مخاطبش گم شده, ...ادامه مطلب

  • حوالی تو یک نفر دلی به دریا زده است...

  • یک. دیشب عروسی بودم. مرتضی را درست در 29مین سالگرد تولدش فرستادیم به خانه‌ی بخت... یک لحظه وسط دست و جیغ‌ها و رقص نورها و دخترهایی که حلقه زده بودند دور عروس و داماد و می‌رقصیدند پرت شدم به 10 سالگی‌هایم، به آتاری دستی مرتضی، به ماهی‌هایی که توی حوض پدربزرگ کشته بودیم. دورتر از مجلس نشسته بودم. دخترخاله‌ام دستم را کشید. گفتم نمی‌‌رقصم. سه چهار بار دیگر گفت و گفتم نمی‌آیم... به زور من را کشان کشان ,حوالی,دریا ...ادامه مطلب

  • سفر نرو دلم گرفته...

  • باز دیروز شهرِ دوازده میلیون و هفتصد و نود و شش هزار و پانصد و چهل و سه نفری تهران خالی بود بس که در سفری...                                                                                مصطفی مستور + عنوان از این آهنگ که فوق‌العاده است ... حالم را یک جور خوبی بد می‌کند، شاید هم یک جور بدی، خوب! کسی چه می‌داند :) برچسب‌ها: مخاطبش گم شده, روزهای گم‌جشکی, ...ادامه مطلب

  • یه جور ناجوری دلم تنهایی میخواد!

  • یه پسر سال پایینی داریم کلا علامت سواله! هر وقت می‌بینیش توی دانشکده با لحن ببخشید فلان جزوه... میاد جلو به حرف زدن! یه جوری رو اعصابه که ترم پیش وقتی بعد هر کلاس می‌اومد ازم سوال بپرسه ملیکا میگفت باز این :| دو سه روزه تو دانشکده می‌بینمش و چون اعصابم از هزار و پونصد طرف خط خطیه تا سلام میکنه یه سر, ...ادامه مطلب

  • ساعتم برگشت یک ساعت عقب... کاشکی برگردد آن دلدار هم...

  • کاش می‌آمد و از کوچه ما رد می‌شدآخر قصه‌ی ما آنچه که باید می‌شدیا که من پیرو او می‌شدم و اهل ِ خدایا که او پیرو من می‌شد و مرتد می‌شد... يكي از قشنگ ترين و در عين حال دلهره آورترين صحنه‌هاي غدير، آنجاست كه پيامبر فرمود به هر كسي که رفته، بگوييد برگردد. فكر كن، بعدِ يك مسير طولاني رسيده‌ای به جايي كه اميدي براي گذشتن نيست و تواني براي بازگشتن. تشنه‌ای و دلتنگ، گرسنه‌ای و دلتنگ، خسته‌ای و دلتنگ. بعد يكي فرياد بكشد به هر كسي که رفته، بگوييد برگردد. آن وقت چشم باز كني و همه رفته‌ها را ببيني كه دارند، برمي‌گردند. عشقِ رفته، رفيقِ رفته، بابايِ رفته، ما, ...ادامه مطلب

  • دلم محرم کاشان رو میخواد...

  •   +هیهات اگر یار بخواهی و نباشم..., ...ادامه مطلب

  • خلوت

  • تا تو افسون روزگار منیوسعت کوچه باغ‌ها کم نیست...                                                                                               حامد نصیری+ دلم یه اینطور جایی می‌خواد :),خلوت چت,خلوت گزیده,خلوت خروس,خلوت به انگلیسی,خلوت کو که خیالات,خلوت,خلوت meaning,خلوت دل,خلوتی کو که خیالات,خلوت درویشان است ...ادامه مطلب

  • جدیدترین مطالب منتشر شده

    گزیده مطالب

    تبلیغات

    برچسب ها