اینکه آدم تاسوعا عاشورا را شهر خودش باشد جز موهبتهایی است که بعد از خوابگاه نشینی کشف کردهام. انگار محرم که میشود، غربت بیشتر توی چشم میزند. با تمام شلوغیها دیشب تهران را رها کردیم... دلم عجیب برای حسینیه محلهمان تنگ شده بود. برای شهری که بوی روضه میدهد. برای صدای یاحسین گفتن همسایه پشتی، برای سلامهای آخر زیارت عاشورا و برای خیلی چیزها که فراموشم شده... لطفا امشب هر جا که بودید، هر طور که عزاداری کردید دعا کنید... دعا کنید که ذوق کودکیهامان برای این روزها برگردد. همانطور بیبهانه...
پس از باران...برچسب : باز این چه نوحه وچه عزا وچه ماتم است, نویسنده : baranm2a بازدید : 170