ز تمام بودنی‌ها تو همین از آن من باش...

ساخت وبلاگ
لبخند زد، برداشت تِل را، دست در مو برد
از آن چه در من اتفاق افتاد هم بو برد

انگار موسی نیل را در نیمه شب وا کرد
موهای لختش را که هی این سو و آن سو برد

اندازه‌ی یک اصفهان زیباست او، من را
با چشم تا نقش جهان، با لب به خواجو برد!

بیهوده می‌پرسی که من روباه یا شیرم
آن چه نباید، اتفاق افتاد و آهو برد

من یک نگاه، او جان! بنازم این تجارت را...!
هم ما به قدر وسع خود بردیم هم او برد

سقف هوس‌هایم، کف درخواست‌هایش بود
معماری ماسوله را این گونه از رو برد...!
                                                                     سیدسعید صاحب‌ علم

+ به تمامِ دست‌هايي كه عاشقانه به سمتم آمدند گفتم نه از ترسِ از دست دادنِ كسي كه دوست داشتمَش ولي هرگز نداشتمَش ...!/ فرید صارمی... می‌بینی می‌شود به تو متعهد بود حتی قبل از آمدنت! :)

+ این پنجره هیچی واسه دیدن تو قابش نیست...

پس از باران...
ما را در سایت پس از باران دنبال می کنید

برچسب : ز تمام بودنی ها تو همین از آن من باش,که به غیر با تو بودن دلم آرزو ندارد, نویسنده : baranm2a بازدید : 188 تاريخ : چهارشنبه 28 مهر 1395 ساعت: 14:25